سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خدا کند که مرا با خدا کنی آقا

شب بود و دلم دوباره غم گرفته بود

به یاد کربو بلا برا حرم گرفته بود

داشتم از غصه میمردم به یاد کربو بلا

گفتم امشب و میرم زیارت امام رضا

رفتمو رو به ضریح با صفاش زانو زدم

حرفای دلمو پیش ضامن اهو زدم

گفتم ای امام رضا تو رو به حق مادرت

یه نگاهی کن به دل سیاه این کبوترت

من غلامتم تو باید به دلم شاهی کنی

برای زیارت حسین منو راهی کنی

میونه درد و دلا توی همین حالو هوا

دیدم انگاری نشسته روبروم امام رضا

دیدم آقای غریبم داره گریه میکنه

سر تکون میده داره ازم گلایه میکنه

میگه ای اونی که حال خودتو خوب میدونی

تو که از صبح تا شب داری دل منو میسوزونی

با چه رویی اومدی پیش من امام رضا

با چه رویی اومدی میخوای بری کربو بلا

به حریم ما تا محرم نشی فایده نداره

کربلا بریو ادم نشی فایده نداره

به آقام گفتم امام رضا به حق مادرت

یه نگاهی کن به دل سیاه این کبوترت

تا که از صدقو صفا عاشق و مبطلا بشم

اونجوری که تو میخوای زائر کربلا بشم


نوشته شده در سه شنبه 89/9/9ساعت 6:11 عصر توسط قاهری نظرات ( )




Design By : ParsSkin.com